شعر #دلتنگی
  • تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۱۰/۲۳
  • تعداد بازدید: ۴۳۲

شعر #دلتنگی

عشق، همان لحظه ای که در دل شب چراغی روشن می کند در قلبم دلتنگی، همان زبانی که در سکوت ندای حضور تو را می شنود من در میان هر لحظه ی بی تو در جستجوی چیزی هستم، چیزی گم شده یک خاطره، یک بوسه، یک کلمه که در کلام ناتمام تو جا مانده و دلتنگی در دل شبانه ام پر می شود عشق تو، در من شعله می زند مثل آتش در درخت خشک هر لحظه، هر نفس، هر یاد تو با منی، حتی وقتی دوری دلتنگی در آغوش عشق می چرخد مثل باد در میان برگ ها اما این دلتنگی، یادآوری است که من و تو همیشه با همیم

agent نویسنده: لیلا طاهری نژاد

می پسندم (۵) نمی پسندم (۰)
جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

عکس نوشته
عکس نوشته
#عکس_نوشت تصور کن این کودک زیبا منم در شب یلدا، در آغوش خانواده‌، در حال لذت...

ز مثل زندگی
ز مثل زندگی
‍#معرفی_کتاب #کتاب_بخوانیم #ز_مثل_زندگی_داستان‌هایی_الهام_بخش_برای_یک_زندگی_شاد_و_موفق #نویسنده_مسعود_لعلی_با_همکاری_بهرام_سفری #ناشر_فراانگیزش این متن روی جلد کتاب نوشته شده است و مورد توجه...

دلنوشته رهایی
دلنوشته رهایی
در روزی ابری و دلگیر، نشسته بودم و به همه چیز فکر می‌کردم. ساعت‌ها تلاش...

شعر در آتش یاد
شعر در آتش یاد
حیرانم، همچو دیوانگان،   سرافکنده در سایه‌های کردار خویش،   ویرانه‌ای از طوفان خاطرات،   می‌سرایم؛   نقش عشق،   آتشی سوزان در خیالم،   شعله‌ور. خاموش‌تر از...

ارسال نظر برای «شعر #دلتنگی »

برو بالا