شعر در آتش یاد
  • تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۱۱/۲۹
  • تعداد بازدید: ۲۴۲

شعر در آتش یاد

حیرانم، همچو دیوانگان،

سرافکنده در سایه های کردار خویش،

ویرانه ای از طوفان خاطرات،

می سرایم؛

نقش عشق،

آتشی سوزان در خیالم،

شعله ور.

خاموش تر از نجوای فریادها

در دل سکوتی ژرف

هراسانم،

از تیرگی و ظلمت خویشتن.

دلشکسته تر از همیشه،

و در زنجیر یادها

آیینه ها فریاد می زنند،

شعرهای ناب را،

در هر تار و پود وجودم

تجلی می کنند

با چشم دل،

به تصویر می کشانم،

خویش را

می سرایم

نقش یاد را،

نقش عشق،

سرافکنده از کردار خویش.

agent نویسنده: لیلا طاهری نژاد

می پسندم (۵) نمی پسندم (۰)
جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

دلنوشته در آغوش مهربانی
دلنوشته در آغوش مهربانی
در آغوش مهربانی خدا، آرامش دل است   نوری از عشق و رحمت، در هر لحظه ما...

دلنوشته رهایی
دلنوشته رهایی
در روزی ابری و دلگیر، نشسته بودم و به همه چیز فکر می‌کردم. ساعت‌ها تلاش...

شعر #دلتنگی
شعر #دلتنگی
عشق، همان لحظه‌ای که در دل شب چراغی روشن می‌کند در قلبم دلتنگی، همان زبانی...

دلنوشته قفسی به نام ذهن
دلنوشته قفسی به نام ذهن
نمی‌دانم آن چیست که مرا آزار می‌دهد! شاید افکار مزاحم و آزار دهنده روحم را...

ارسال نظر برای «شعر در آتش یاد»

برو بالا