#جستار
  • تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۱۲/۱۰
  • تعداد بازدید: ۲۰۳

#جستار

#جستار

وقتی به تصویر بچه ها نگاه کردم به ایده پردازی ذهن آن ها پی بردم. راستی ایده پردازی ذهن یعنی چه؟ یعنی با وجود مشکلات روی ذهن و افکار خود کار کنیم و بیشتر بیاندیشیم. افکار ما می توانند به ما کمک کنند که خودمان را تغییر دهیم و شاد باشیم. من با دیدن بچه های پابرهنه و فقیر در شهر خود فهمیدم که فقر و مشکلات دست انداز جاده زندگی هستند. ما باید از این دست اندازها به خوبی رد شویم.

این بچه ها راننده ذهن خودشان هستند و برای خودشان خیال می بافند یکی از آن ها دمپایی اش را در دست گرفته و به خیال خود در کنار دوستانش عکس یادگاری می گیرد. پس من هم می توانم شاد باشم و تغییر را یاد بگیرم و در زندگی خود عملی سازم. مثل این تصویر ایده سازی را یاد می گیرم. یک لحظه چشمانم را می بندم. من در خیالم با کمترین امکانات شاد هستم. در همین حال من سوار ماشین رویایی خودم می شوم. کمربندم را می بندم و استارت میزنم و سپس پدال گاز را تا آخر فشار می دهم و در جاده های زیبا و سرسبز رانندگی می کنم. در طول این راه من راننده ماشین ذهن خود هستم. دارم خیال بافی می کنم و فکرم را به دوردست ها می برم و به چیزهایی که باید انجام دهم فکر می کنم. دقایقی گذشت. به ساعت طلایی ام نگاه می کنم. حالا گران ترین پالتوی سال را به رنگ قرمز پوشیده ام. دور یقه اش پاپیون های رنگارنگ و زیباست. کفش هایم بسیار شیک و زیبا است و به شکل بال پرندگان که هر وقت می خواهم با آن ها به آسمان ها پرواز می کنم. لیوان قهوه ای که درست کرده ام به دست می گیرم و مزمزه می کنم. خوشحال هستم. من در ذهنم یک ثروتمند واقعی هستم. در همین فکر و رویاهای زیبا غرق شده بودم که ناگهان به دنیای واقعی ام برگشتم. چشمانم را باز می کنم. نگاهی به اطراف می کنم. می بینم در حالی که روی کاناپه نشسته ام مانتویی آبی رنگ و شلوار کتان کرم رنگ به تن دارم و دارم قهوه می خورم. گوشی ام را چک می کنم. سر رسید قسط ماهانه و پیام های صاحبخانه روی صفحه موبایلم است.

#لیلا_طاهری نژاد

agent نویسنده: لیلا طاهری نژاد

برچسب ها:
می پسندم (۱) نمی پسندم (۰)
جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

معرفی کتاب شفاگر جنون
معرفی کتاب شفاگر جنون
در این داستان مردی که ازدواج کرده و خوشحال‌تر است اما گاهی دلش برای آن...

موش و مرد
موش و مرد
- موضوع این کتاب: این داستان درباره‌ی دو دوست به نام‌های جرج و لنی است...

شعر بخوانیم
شعر بخوانیم
گاهی تمامی جهان در دستان ماست اما چشم‌هایمان در حسرت افقی دورتر بی‌مهابا می‌نگرند به...

دنیای تخیل
دنیای تخیل
#شعر_بخوانیم    در دنیای تخیل نقشی به دل می‌زنم   با رنگ‌های خیال طرحی تازه می‌کشم   آسمان را آبی دریا را سبز می‌سازم   در...

ارسال نظر برای «#جستار»

برو بالا