مردی که مدام با چترش بر سرم می‌کوبید
  • تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۱۲/۱۰
  • تعداد بازدید: ۲۵۶

مردی که مدام با چترش بر سرم می‌کوبید

#معرفی_کتاب #کتاب_خوب_بخوانیم #مردی_که_مدام_با_چترش_بر_سرم_می کوبید #نویسنده_فرناندو_سورنتینو #ترجمه_شکیبا_غیاثی

من این کتاب را از سایت طاقچه خواندم که کتاب ١١ صفحه است. داستان از آن جا شروع می شود که مردی در پارک روی صندلی نشسته و یک مرد با چترش به سرش می کوبد و این کار را ادامه می دهد. ابتدا با او دعوا می کند و ضربات محکمی به او می کوبد، اما باز مرد بلند می شود و همچنان با چترش به او ضربه می زند. البته ضرباتش محکم نیست ولی آزار دهنده است. مرد با خودش فکر می کند، چگونه از شرش خلاص شود؟ به خانه می آید اما تا می خواهد در را محکم ببندد، مرد جلوی در را می گیرد و وارد خانه می شود و سپس همچنان با چترش به سر او می کوبد. خلاصه آخر داستان، دیگر مرد به ضربات او عادت کرده است و با خودش فکر می کند اگر یک روز با چترش به سرش نکوبد، چکار کند!

#برداشت_لیلا_طاهری_نژاد @Deaf_lyla https://splus.ir/ketabkhani_ktab

agent نویسنده: لیلا طاهری نژاد

برچسب ها:
می پسندم (۰) نمی پسندم (۰)
جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

#شعر
#شعر
#شعر_بخوانیم    با صدایی نرم  باران از فراز آسمان می‌بارد  قطره‌های آن آهنگ حیات می‌سازد  در طوفانی از امید  دل‌ها شاد     زندگی...

#جستار#بالش قهوه‌ای
#جستار#بالش قهوه‌ای
#جستار_بخوانیم   من، بالش قهوه‌ای، در این خانه‌ی قدیمی، شاهد داستان‌های بی‌شماری بوده‌ام. هر روز، صاحبم را...

معرفی کتاب ماهی بالای درخت
معرفی کتاب ماهی بالای درخت
این کتاب یک رمان نوجوان است. کتاب ٢٩٨ صفحه دارد. داستان از زبان الی دختری...

هدایت
هدایت
استغفرالله ربی و اتوب الیه خدایا:  در دلِ شب، با یاد تو آرمیده‌ام  با اشک و آه، به...

ارسال نظر برای «مردی که مدام با چترش بر سرم می‌کوبید »

برو بالا