جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

#جستار#بالش قهوهای
#جستار_بخوانیم
من، بالش قهوهای، در این خانهی قدیمی، شاهد داستانهای بیشماری بودهام. هر روز، صاحبم را...

شعر سکوت و سادگی
اینجا مردمانش سادهاند!
قلبم از درد مینالد،
قابهای نور باید افراشت؛
زندگی را،
عشق را،
در دل
باید جستجو کرد
در نگاهی...

معرفی کتاب شرم
احساس شرم برای من عادی شده بود. این احساس مثل نتیجهای بود که از شغل...

دلنوشته اربعین حسینی
اربعین حسینی، روزی است که دلهای عاشقان حسین به هم گره میخورند، نوری از عشق...